انسان مدیر عامل زندگی خودش

ساخت وبلاگ


دوستان عزیز

نمی خواهم خدا را اثبات کنم ، اما این کسی که الآن قلب شما را می زند ، نفس شما را بر می آورد ، غذای شما را هضم میکند ، سیستم بدن شما را اداره میکند ، و مهم تر از همه فکر های شما را بکار می اندازد آیا این خودتان هستید ؟

آیا شما می توانید قلبتان را متوقف کنید و نفس تان را بند بیاورید ؟ بدنتان را بخوابانید و چرخش فکر هایتان را از کار بیندازید ؟ نه قطعاً نمی توانید. پس اداره بدنتان و حرکت فکرهایتان در اختیار شما نیست. فقط اینکه چگونه از بدنتان و فکرهایتان استفاده کنید در اختیار شماست. 

اصلأ این بدنتان از کجا آمده است ؟ و چرا اداره بدنتان و چرخش فکرهایتان در اختیار شما نیست ؟ پس در این وضعیت شما چکاره اید ؟ سرمایه گذار بدن و فکر ها و زندگی شما چه کسی است؟ ما فقط این را میدانیم که ما سرمایه گذار نیستیم. ما فقط مدیر زندگی مان هستیم ، مدیر عامل. 

آقا یا خانم مدیر عامل به سازمان زندگی تان خوش آمدید. حالا شما میدانید که زندگی تان مال خودتان نیست. شما فقط مدیر عامل آن هستید. مدیر عامل مادام‌العمر ، هیچکس شما را خلع نمی کند. شما مدیر عامل تام الاختیار هستید و مسؤلیت تام و تمام زندگی تان به عهده شماست. 

آقا یا خانم مدیر عامل حالا شما میخواهید با سازمان زندگی تان چکار کنید ؟ چکار می توانید بکنید؟ آیا می خواهید با سازمان های دیگر رقابت کنید و یا همکاری و مشارکت کنید؟ هر کاری می کنید اختیار با شماست. اما باید توجه داشته باشید که‌ سرمایه گذار اصلی کس دیگری است و شما در هر حال باید پاسخگو باشید. راستی آیا میدانید که او چرا این سرمایه را در اختیار شما قراداده و چرا شما را به مدیر عاملی آن انتخاب کرده؟ من که نمی دانم. البته می‌توانم یک چیزهایی سر هم کنم و بگویم ولی از ته دلم مطمئن نیستم. 

در این مورد هیچکس نمی‌داند و اگر بپرسید جواب درست و حسابی به شما نمی دهند. چون همه همین وضعیت شما را دارند. آنها هم مثل شما فقط مدیر عامل زندگی خودشان هستند نه بیشتر. پس چکار باید بکنیم ؟ باید خودمان این موضوع را بفهمیم ، چگونه؟ آیا با فکرکردن و اندیشیدن تنها می توانیم پی ببریم که سرمایه گذار اصلی کیست و چرا ما را به مدیر عاملی انتخاب کرده و از ما چه انتظاری دارد ؟

بیهوده به خودتان زحمت ندهید. تقریبا هیچکس جواب این سئوال را نمی داند. اگر هم جواب بدهند جوابی نیست که شما را مطمئن کند. حتا دوستمان استاد . . .  هم که عمرش را صرف تحقیق در مدیریت اسلامی کرده پاسخ این سوال را به درستی نمی داند. و اگر بپرسید جواب نخواهد داد. می خواهید امتحان کنید. اگر جواب داد! تازه اگر هم جواب بدهد ، نظر خودش را گفته است. حجت و برهان و دلیل محکم و قاطع و بقول معروف محکمه پسندی برای آن نخواهد داشت. بهر حال جواب او هم پاسخ روشنی برای سوال شما نخواهد بود. 

پس آقا یا خانم مدیر عامل با این وضعیت چکار می کنید؟ آیا سازمان زندگی خود را منحل می کنید؟ و یا با سعی و خطا فعالیت را شروع میکنید؟ یا شاید هم از تجربه دیگر مدیران عامل که در اداره سازمان خود موفق بوده اند استفاده می کنید؟ 

در این صورت کار برای شما کمی سخت خواهد شد. مطالعه تجربه دیگران هم به زمان زیادی نیاز دارد و هم هزینه های زیادی را می طلبد. اصلا شاید شما بخواهید عطای مدیر عاملی خودتان را به لغایش ببخشید و کلا تحت مدیر عاملیت دیگری به زندگی تان ادامه بدهید و با کمترین هزینه از زندگی تان لذت ببرید. خیلی ها همین کار را می کنند. 

اما من راه حل اولی را بهتر می پسندم. از تجربه دیگران استفاده می کنم ، با دیگران همکاری و مشارکت می کنم و از خلاقیت های خودم هم استفاده می کنم و زندگی میکنم. شاید بتوانم منهم تجربه ای به تجربه دیگران اضافه کنم و دیگران هم بتوانند از تجربه من در زندگی شان استفاده کنند. اینطور بهتر نیست؟

شما چکار می کنید؟

من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او...
ما را در سایت من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rezaeima0 بازدید : 207 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 2:54