فرق اخلاق وحدت گرا و رفاقتی با اخلاق کثرت گرا و رقابتی

ساخت وبلاگ

میدانیم که اخلاق برای خوب شدن و بهتر شدن انسان است از درون.

همچنین میدانیم که قانون برای جلوگیری از بد شدن انسان است از بیرون.

اخلاق و قانون لازم و ملزوم یکدیگرند که در یک جامعه و برای یک زندگی انسانی و درست ، هر دو مورد نیاز است.

انسان نهایتا و بطور کلی متناسب با تمایلات درونی و درک و آموزش هایی که به تدریج در زندگی می آموزد ، به دو گرایش و بینش متفاوت و متضادکشیده می‌شود که در زندگی او بسیار تأثیرگذار می باشد.
۱. گرایش و بینش توحیدی یا وحدت وجودی

۲. گرایش و بینش غیرتوحیدی یا کثرت وجودی

انسان کلا دارای ۳ بعد مادی است. این ۳ بعد مانند اضلاع مثلثی شامل ضلع بدن ، ضلع احساسات و عواطف و هیجانات و ضلع ذهن وجود مادی او را تشکیل می دهند. این انسان مثلثی به محض ورود به عرصه دنیا ، با عاریه گرفتن بخش کوچکی از روح و نور و هوش برتر حاکم بر جهان هستی در خود انرژی لازم برای حیات و زندگی را بدست می آورد و آن را مصرف و مداوما و بصورت یکطرفه خود را به این وسیله در طول حیات و عمر خود تغذیه میکند. اما به تدریج به دلیلاحساس مالکیت، در انسان ذهنیتی پدید می آید که موجب تکبر و منیت در او میگردد.  تکبر و منیت در او خواسته های بیش از اندازه به وجود می آورد و چون همه خواسته ها برآورده نمی شود در او درد و رنج به وجود می آید و درد و رنج او را درمانی نیست مگر با مردن از تکبر و منیت، و مردن از تکبر و منیت میسر نیست مگر با عدم احساس مالکیت، و عدم احساس مالکیت امکان پذیر نیست جز با جدا شدن از هم هویت شدگی ها و بریدن از تعلق خاطر ها نسبت به چیزها، مثل ملک من ، پدر من ، خانه من ، وطن من وجایگزینی آن با احساس ماموریت و احساس نمایندگی و وکالت خدا و احساس مسوولیت در قبال این همه لطف و اعتبار

دردی است غیر مردن کان را دوا نباشد

پس من چگونه گویم کان درد را دوا کن

اما انسان بدلیل همین تکبر و منیت و در پی کسب تجربه و موفقیت های متعدد ، ارتباط خود را با روح و نور و هوش بزرگ جهانی کم و کمتر می‌کند و گاهی بطور کامل آنقدر به خود شیفته و غره میشود که ارتباطش را مطلقا از روح بزرگ قطع و اصلأ آن را انکار میکند.


۱. بینش توحیدی :

ولی معلوم نیست که چگونه در بعضی موارد به خود می آید و پی به وجود و اصل خود می برد و ازتکبر و منیت بر میگردد و به این تفکر می‌رسد که دوباره ارتباطش را با روح بزرگ هستی برقرار نماید و اصالت زندگی را در یکتایی و وجود یگانه روح و نور و هوش بزرگ جهانی بداند و از تفکر مستقل و جدا طلبانه قبلی دست بر می‌دارد و به زندگی توحیدی و وحدت گرا روی می آورد.


۲. بینش غیرتوحیدی:
انسان اما در بعضی موارد بر همان جدایی و استقلال از روح بزرگ اصرار می‌ورزد و زندگی خود را بر مبنای همین تفکر پیش می برد و توسعه می‌دهد و با موفقیت هایی که در امور دنیوی بدست می آورد و با داشتن چیزهایی که نسبت به آنها احساس مالکیت پیدا می‌کند و به آنها تعلق خاطر پیدا میکند، خود را کاملا مستقل اما درعین حال مرتبط با دیگر انسانها و موجودات می یابد. این نوع بینش که بر مبنای استقلال کامل و جدایی از انسانها و به طریق اولی از موجودات دیگر است را گرایش و بینش غیر توحیدی و یا کثرت وجود می نامیم. که نسبت به گرایش توحیدی یا وحدت وجود کاملاً متفاوت وبلکه متضاد است.
با این دو گرایش و بینش که در درون انسانها به علل مختلف به وجود می آید می توان گفت که دو نوع اخلاق متفاوت در انسانها به وجود خواهد آمد. اما قوانین اجتماعی که از بیرون بر انسانها اعمال میشود یک نوع بیشتر نمود پیدا نمی کند.
بنابراین تا آنجا که انسانها اخلاق خود را در جهت خوب شدن شخص خود بکار می برند مشکلی پیش نخواهد آمد اما به محض اینکه اخلاق خود را در کمک به خوب شدن افراد دیگری غیر از خود بکار می برند با توجه به نوع گرایش و بینش فکری توحیدی یا غیر توحیدی که دارند با انسانهای دیگر با بینش متفاوت درگیر خواهند شد و دچار چالش خواهند گردید.
من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او...
ما را در سایت من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او دنبال می کنید

برچسب : اخلاق,رفاقتی,اخلاق,رقابتی, نویسنده : 9rezaeima0 بازدید : 336 تاريخ : پنجشنبه 9 شهريور 1396 ساعت: 13:17