پیامبران و فیلسوفان

ساخت وبلاگ


زندگی یک سیستم جامع، زنده، یکپارچه، بزرگ، یونیک، ناشناخته و البته شگفت انگیز و زیباست که همیشه وجود داشته، وجود دارد و وجود خواهد داشت. این سیستم عظیم، ازلی، ابدی، شگفت انگیز و لایتناهی یا خودش خداست و یا خدا آن را به وجود آورده است. 

زندگی مانند خورشیدی درخشان به همه سیاره ها و همه اقماری که در حال گردش به دور او هستند و بهتر است گفته شود در درون او هستند نورش را می تاباند و تمام ذرات وجود آنها را پر میکند و موجودات از پرتو همین نور و انرژی است که‌ زندگی میکنند و حیات دارند. 

موجودات اما هرکدام به فراخور حال و قابلیت ها و ویژگی هایی که دارند از پرتو این نور تاثیر می پذیرند و مجدد خودشان همچون آیینه ای این نور ها را باز بنا به قابلیتشان به بیرون از خودشان منعکس می‌شود نمایند و همچون خورشید کوچکی عمل میکنند. 

زندگی دوره های طولانی را به منوال طی کرده تا به موجودی بنام انسان رسیده. 

نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد. . . حسن لرزید کن صاحب نظری پیدا شد. 

دوره های طولانی بر انسان گذشته و انسان با تحمل سختی ها و مرارت های فراوان این دوره ها را پشت سر گذاشت و تجربه ناب خود را نیز به نسل به فرزندان خود منتقل کرد. در این میان انسانهایی آمدند که نسبت به دیگر انسانها عاقل تر و مهربان تر بودند و دلشان بحال جامعه بیشتر می سوخت و می خواستند که انسانها از این همه رنج و سختی زود تر رها شوند. آنها با اینکه همه هدفشان یکی بود اما بنا به طبع شان به دو راه متفاوت روی آوردند. اینها کسانی نبودند جز فلاسفه و پیامبران.

هر کس آینه دل خود را با کارهای نیک و خیر خواهانه ای که انجام میدهد صیقلی کند و جرم ها و کدورت ها را از آن بزداید نور آفتاب خدا که به دلش میتابد آن نور را شفاف تر به جهان بیرون منعکس میکند و جهان را با کارهایش روشن تر و زیبا تر می نماید. 

همین موضوع باعث شده تا بین فیلسوفان از یک سو و پیامبران و اولیاء خدا از سوی دیگر تفاوت مهمی ایجاد گردد. 

فیلسوفان با چشم سر دنیا را می بینند و انواری را که از خورشید جهان بر دنیا و بر دلشان می تابد را با چشم سر می بینند و با اینکه این انوار را تایید میکنند اما نوری را که از درون خود بصورت کشف حقایق و خلاقیت های ذهنی و خرد حس میکنند بنام خود به بیرون منتشر می کنند و باور ندارند که این نور، نور الهی است که‌ در درون آنها حس میشود. به اصطلاح نگاهشان نگاه بیرونی است. اما پیامبران و اولیاء خدا انواری را که خورشید جهان بر جهان و بر دلشان می تاباند هم با چشم سر و هم با چشم دل می بینند و حس میکنند و چون آیینه دل خود را قبلاً صاف و صیقلی کرده اند، نور دل را شفاف تر از فیلسوفان به بیرون منعکس می نمایند و منبع این نور را نیز به راستی از طرف خدا میدانند و آن انوار را نه بنام  خود بلکه بنام خدای خود از خود به بیرون منتشر می نمایند. و شاید به همین دلیل است که‌ برخی از فیلسوفان پیامبران را دروغگو خطاب می کنند. 

می‌توان گفت که هر دو گروه فلاسفه و پیامبران که اولی ایدولوژی و دومی دین را برای بشر آورده اند، هدفشان یکی بوده است و می خواسته اند که با استفاده از عقل خود زندگی آرام و با نشاطی را برای انسان به ارمغان آورند. اما فلاسفه از طریق عقل و ذهن برون گرا و با نگرش بیرونی و جزیی نگری به جهان، و پیامبران با عقل و خرد درونی و با نگرش یکتا نگرانه به کل هستی. فلاسفه خواسته اند که جهان را و مردم جهان را از بیرون و با دعوت به نظم و قوانین اجتماعی متحد و یکپارچه کنند. و پیامبران خواسته اند که وحدت موجود در جهان هستی و زندگی یکتای کنونی را حفظ کرده و با عشق و ایمان به این وحدت موجود زندگی، عقل و خرد خود را بکار گیرند و بر نظم و زیبایی آن بیفزایند. 

فلاسفه فرض را بر جدایی اجزا جهان و واقعیت های موجود بین اجزا و تضاد و تقابل میان آنها گذاشته اند، و پیامبران فرض را بر وحدت و توحید همه اجزا در زیر چتر یک هشیاری برتر یا خدا یا زندگی واحد قرار داده اند. و بنا را بر این گذاشته اند که همه موجودات از درون بوسیله یک هشیاری و روح بهم پیوسته اند و یک وجود واحد و زنده زمینه و یا فضای مشترک بین آنهاست. 

هر کدام از این دو نگرش می تواند کیفیتی متفاوت در زندگی انسان پدید آورد. و اگر کیفیت زندگی انسان را اخلاق بنامیم، اخلاق فلاسفه، اخلاق عقلانی و اخلاق پیامبران، اخلاق عرفانی و یا الهی است که‌ پیش پای بشر گشوده میشود. 

از تبیین نظری این دو نگرش متفاوت که بگذریم، اما در عمل طرفداران این دو گروه یعنی فلاسفه و پیامبران با فهم سطحی از این دو نگرش و نگاه التقاطی و یا مخلوطی از دونگرش را در زندگی عملی خود در پیش گرفته اند و سرگرم امور روزمره خود در زندگی هستند.

زندگی مردم با فکر و عملی که در زندگی بکار می برند پیش میرود و متناسبا فرهنگ خود را می سازند. مجموعه افکار و تجربیات هر کس را فرهنگ شخصی یا دین شخصی و یا عقل شخصی او می گویند. 

به عبارت دیگر هرکس در زندگی بر اساس فرهنگ شخصی یا دین شخصی یا عقل شخصی خود عمل میکند. 

بیشتر اکتشافات و اختراعات علمی و تکنولوژیک و تولید و مصرف محصولات جدید مردم را آنچنان تحت تاثیر قرار میدهد که عموما شیفته و سرگرم آن میشوند و کمتر کسی پیدا میشود که به ریشه ها و چرایی های اصل زندگی بپردازد و در پی فهمیدن زندگی و انتخاب یک بینش صحیح و درست برای زندگی خود باشد.

من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او...
ما را در سایت من از آن شادم و شاکر که خداوند مرا منتخبم کرد که باشم با او دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9rezaeima0 بازدید : 209 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 10:33